گفتگو با رضا یزدانی . خواننده و آهنگساز...
گفت وگو با رضا یزدانی خواننده و آهنگساز. . .

موسیقی راک در ایران موسیقی نوپایی است. شاید هنوز نتوانیم راک ایرانی را یکی از شاخه های موسیقی ایران قلمداد کنیم. تعداد آثار منتشرشده در زمینه موسیقی راک هنوز به تعداد قابل توجهی نرسیده ولی اقبال مخاطبان گویای فردای دیگری است. رضا یزدانی خواننده و آهنگساز چندی پیش به همراه علیرضا عصار، مهران مدیری و مانی رهنما کنسرت مشترکی را برای حمایت از کودکان مبتلا به ایدز برگزار کرد. او همچنین تیتراژ سریال مرگ تدریجی یک رویا را خواند و این روزها در تدارک انتشار آلبوم چهارم خود است و به عبارتی روزهای پرکار و پرخبری را سپری می کند، به همین بهانه به گفت وگو با او نشستیم.
-آیا آواز و نوازندگی را به صورت آکادمیک آموختید؟
نه، من رشته تحصیلی ام مهندسی چوب و کاغذ بوده و در زمینه موسیقی تجربه ها و فعالیت هایم حاصل کار امروز من است. تنها دوره رسمی یادگیری من دوره آموزش سلفژ با آقای خانه آباد از خوانندگان ارکستر سمفونیک تهران بود، آن هم بسیار محدود و در اوایل دهه ۷۰. تکنیک های صدای من و افکت های آوایی من حاصل تجربه ها و آزمون و خطاهای من در مرور زمان است.
-ساز تخصصی شما چیست و قدرت نوازندگی خودتان را چقدر ارزیابی می کنید؟
ساز تخصصی من گیتار الکتریک است و در مورد سوال دوم شما باید بگویم قدرت نوازندگی من زیاد نیست. گیتار الکتریک کاست پرنده بی پرنده را محسن مرشد زده، ولی در کاست هیس خودم قطعات لید را اجرا کرده ام، اما در آلبوم جدیدم قرار است از نوازندگان حرفه یی تر استفاده کنم. در واقع من حساسیتی در مورد اینکه حتماً باید خودم ساز بزنم، ندارم مثلاً در مورد کاست هیس من تنظیم را خودم انجام دادم و گیتارهایی هم که زدم به صورتی بوده که خودم را راضی می کرده اما در اینکه خالی از اشکال هستند، ادعایی ندارم.
-یکی از نقدها به موسیقی شما این است که آکوردهای پاپ را با خوانش راک اجرا می کنید، در این مورد توضیحی دارید؟
در این مورد باید بگویم در دنیا یکسری آکوردهای ماژور هست که در موسیقی راک دنیا متداول است و همه از این آکوردها استفاده می کنند و من آنها را دوست ندارم. من آکوردهای مینور را می پسندم و نظرم این است که این آکوردها به موسیقی مشرق زمین نزدیک تر است و همخوانی بیشتری با ذهن ایرانی دارد.
-بسیار خب بر اساس تجربه خودتان تعریفی از راک ایرانی ارائه بدهید.
ببینید تعریفی به آن معنا وجود ندارد. در واقع ما تجربه هایی مشابه آثار من پیش از این نداشتیم.
- شما برای ایرانیزه کردن موسیقی راک که سرچشمه غربی دارد چه کردید، چه مولفه هایی را لحاظ قرار دادید؟
برای ایانیزه کردن این نوع موسیقی بخش مهمی را که می شود نام برد، ترانه آثار بوده است. بخش دیگر تنظیم آثار و بخش دیگر ملودی اثر، ملودی شرقی بر اساس گام مینور نوشته شده در حالی که اکثر گروه ها یا افرادی که در ایران کار می کنند همان آکوردهای ماژور را که سرچشمه غربی دارند، استفاده می کنند ولی من سلیقه و نگاهم برای راک ایرانی استفاده از آکوردهای مینور است.
-چه افق دیدی نسبت به موسیقی راک و خصوصاً راک ایرانی دارید؟
در این چند سال خیلی شنونده این نوع موسیقی زیاد شده و نسبت به چند سال پیش استقبال مردم از این نوع موسیقی به سرعت در حال پیشرفت است و من به این پیشرفت بسیار خوشبین هستم.
-آیا شما به فکر تربیت افرادی بر اساس نظریات تان در این نوع موسیقی هستید؟ یعنی الان که سه آلبوم کار کردید خواننده شناخته شده یی هستید و طرفداران خودتان را دارید، آیا به این فکر افتادید؟ از این جهت این سوال را می پرسم که اگر چند سال دیگر پشت سرتان را نگاه بکنید خودتان تنها هستید یا دیگرانی هم همدوش شما هستند؟
من برای خودم چنین رسالتی را قائل نیستم و جایگاه من هم اجازه چنین کاری را به من نمی دهد.در حال حاضر من کار خودم را انجام می دهم، شاگردهایی دارم ولی اینکه استعداد شگرف یا انسان متفکری را ببینم که قدرت ادامه این راه را داشته باشد، خیر، خودم تنها هستم.
-این تنهایی آزاردهنده نیست؟ اینکه در مسیری تنها خودتان هستید و پشتیبان یا همراهی ندارید؟
نه، من به این تنهایی عادت دارم و صادقانه می گویم از تنهایی لذت می برم چون می توانم همیشه تک باشم البته این تک بودن آسیب های خودش را هم به همراه دارد، البته شاید این تصور شما هم اشتباه باشد و در این مسیر افراد دیگری هم باشند که مستقل و جدا از من خوب فعالیت می کنند و آنها هم افق های خودشان را پیش رو دارند حالا مجوز ندارند یا به قولی زیرزمینی هستند، اما وجود دارند و من این احساس را ندارم که تنها در این مسیرم. حالا جایگاه ها با هم متفاوت است به واسطه خیلی شرایط.
-در مورد این شرایط بیشتر توضیح بدهید.چه اتفاقی برای شما افتاد و چه مسیری را برای رسیدن به جایگاه امروزتان طی کردید؟
خب خیلی شرایط بوده یکی از آنها اینکه من با مجوز کار کردم و برای مجوز داشتنم هم پافشاری کردم و خیلی هم سختی کشیدم .خیلی چیزها را برای به دست آوردن خیلی چیزها از دست دادم، این شرایط آسانی نبوده خیلی ها تاب نیاوردند مسیر سخت مجوزدار شدن را، مثل گروه اوهام مثل گروه کیوسک مثل کاوه یغمایی.دلیل بعدی اینکه من سینما را تجربه کردم و به واسطه سینما، تبلیغات سینما و طرفداران سینما را دارم که اینها هم راحت به دست نیامده.شرایط فیزیکی من،کاریزما و تنالیته صدا و موسیقی که سراغ نوستالژیای مخاطب می رود، کارهای فانتزی من و کارهای سنگینی که توانسته از هر دسته یی برای من مخاطبی تولید کند همچنین کار کردن با آدم هایی که کارنامه موفقی داشته اند مثلاً در نشر آلبوم هایم با شرکت دارینوش، در کارهای سینمایی ام با مسعود کیمیایی، در انتخاب ترانه هایم با یغما گلرویی و... و همه اینها و خیلی دلایل دیگر می تواند سر منشاء تفاوت جایگاه امروز من با دیگران باشد و باید سرخوشانه اعتراف کنم برای این جایگاه جسورانه و سرسختانه تلاش و مبارزه کرده ام.
-در مورد نوستالژی خوانی شما یا همان آهنگ های معروف کافه نادری، لاله زار، شمال و... برای مخاطبان مورد منظور شما پارادوکس جالبی اتفاق می افتد، یعنی ترانه آهنگ های شما برای آدم هایی که کافه نادری را تجربه کرده اند،از لاله زار خاطره دارند و... حس نزدیک و صمیمی دارد اما موسیقی شما با دنیای ذهنی این افراد که تو ای پری کجایی و گلنار و از این دست آهنگ ها را شنیده اند خیلی فاصله دارد، آیا با افرادی از این دست برخورد کردید که از شما بخواهند ترانه ها را با ملودی ذهنی آنها اجرا کنید؟
بله، بوده و من هم جوابم مشخص بوده، اما جالب است که برایتان بگویم خیلی ها هم این موسیقی را مثل زنگاری می دانستند که از پس گذشت سال ها بر خاطرات شان نقش بسته و دنیای ذهنی شان را به موسیقی که من می خوانم پیوند داده، هر دو گروه را من تجربه کرده ام و چیزی که مهم است این نکته می تواند باشد که من برای انسان امروزی این موسیقی را اجرا می کنم.
-خب این سوال برای من همیشه در مورد شما وجود داشته که چرا گروه ندارید یعنی ما به تاریخچه این موسیقی که نگاه می کنیم می بینیم مهم ترین شاخص های این موسیقی گروه داشته اند و قائم به فرد نبودند یعنی به شکلی اندیشه به عنوان بخش مهم این موسیقی حاصل تفکر یک گروه بود مثل پینک فلوید، چرا شما تشکیل گروه نمی دهید؟
ببینید دلیل دارد در ایران نمی شود کارگروهی کرد چون یک گروه که تشکیل می شود باید ساپورت مالی بشود. گروه نمی تواند به تولید یک آلبوم آن هم بعد از دو سال قناعت کند. افراد گروه هزینه دارند. چه کسی باید این افراد را ساپورت مالی بکند. به دلیل اینکه ساپورتی وجود ندارد افراد گروه مجبور می شوند در گروه های دیگر با افراد دیگر در اجراهای دیگر شرکت کنند که با این تعریف دیگر گروه معنایی ندارد، اما در کشورهای دیگر قصه فرق می کند، گروه یک آلبوم منتشر می کند و به اندازه ۱۰ سال تامین مالی می شود. کنسرت های پی درپی و مختلف دارند. از تبلیغات درآمد کسب می کنند و خیلی موارد دیگر. یک ستاره راک در کشورهای دیگر یعنی میلیاردر، محافظ دارد و با لیموزین تردد می کند و اینها تفاوت ماست مثلاً من از کدام منبع درآمد هزینه افراد گروه فرضی ام را تامین کنم.
البته من هم برای خودم تعریفی از گروه دارم. گروه من شامل من و یغما گلرویی است حالا ممکن است یک تنظیم کننده یی مثل کارن همایونفر به ما اضافه شود و یک مثلث تشکیل شود، به نظر من در حد مثلث کار گروهی در ایران جواب می دهد اما بیشتر نه.
-صحبت از یغما گلرویی ترانه سرای آلبوم های شما شد، شما و یغما کجا به هم رسیدید و با هم گره خوردید؟
زمانی که من آلبوم شهر دل را کار می کردم یکی از نوازنده های من با شرکت دارینوش در تماس بود. به وسیله او من با برادران معظمی آشنا شدم و به وسیله آنها ارتباط من با یغما آغاز شد، البته من قبل از دیدار با یغما چند تا از ترانه های یغما را کار کرده بودم. پس از آشنایی ما، یغما کارها را شنید و سبک و صدای من را پسندید من هم که جنس تصاویر و سختی کلمات یغما را دوست داشتم... و این ابتدای داستان عاشقانه ما بود.
-آیا جهان بینی یغما در شعر و ترانه های اجتماعی اش با نگاهی که ما از شما به عنوان یک خواننده اجتماعی داریم یکی از دلایل محکم این همکاری طولانی است؟
به نکته مهمی اشاره کردید بله، دقیقاً این همکاری منبعث از این طرز نگاه به جامعه است.
-چرا دغدغه ترانه اجتماعی دارید؟
چون یکی از مولفه های موسیقی راک نگاه اجتماعی است.
-مسلماً شما به خاطر این مولفه موسیقی راک سراغ اجتماعی خواندن نرفتید. من دنبال دلیل درونی این کشش هستم.
من دغدغه نگاه و کنش اجتماعی را همیشه داشته ام. وقتی در خیابان راه می روم مشکلات مردم من را متاثر می کند. من وقتی ترانه برج را انتخاب می کنم دلیلش این است زمانی که در خانه نشسته ام و می بینم روبه روی خانه من برج ۱۴ طبقه می سازند و نور آفتاب را از من می گیرند به سراغ آن شعر می روم، چون وظیفه و کار من این است که به این حرکت غیرانسانی اعتراض کنم.
سازنده آن برج حق دریغ نور را از من ندارد و زمانی که ارگانی نیست که به این آدم بفهماند اجازه این کار را ندارد من به حرکت در می آیم برای اعتراض به گرفتن حق شهروندی ام، یا وقتی لاله زار را می خوانم برای کسانی می خوانم که این خیابان تمام خاطره هایشان بوده و هست و حالا این خاطره و این دلیل زندگی را از آنها گرفته اند و مهم ترین مرکز فرهنگی ایران به بورس آباژور و لوستر و لامپ تبدیل شده است.
-ترانه های یغما گلرویی از کلمات و تصاویر سختی آکنده است که خیلی ها را از ترانه های یغما فراری می دهد چه شد شما این کلمات را پسندیدید؟
یغما به نظر من بهترین ترانه سرای بعد از انقلاب است و دلیل آن هم حجم کاری و تنوع کاری است که در کنار توانایی ادبی دارد. من کلمات یغما را دوست دارم. سختی این کلام با ذهنیت و صدای من همخوانی بسیاری دارد و می شود گفت متفاوت از دیگران است.
-شما دغدغه متفاوت بودن دارید؟
بله، دارم. کلام یغما به من این کمک را می کند. واژه های یغما دم دستی نیست. ممکن است برای یک آلبوم موسیقی مناسب هم نباشد چون مردم دیرتر با واژه ها و کلام آلبوم ارتباط برقرار می کنند و ترانه ها را حفظ نمی شوند اما خوبی این هم در جایی است که شما هر بار کاست را می شنوید حرف جدیدی را می یابید که تا دیروز به آن توجه نکرده بودید.
-در حال حاضر غیر از شما چندین نفر دیگر هستند که موسیقی اجتماعی را دنبال می کنند یا شکل اجرایی متفاوتی را دنبال می کنند، دوست دارم نظرتان را در مورد این آدم ها بدانم. با محسن نامجو شروع می کنم. به نظر شما سبک نامجو چیست؟
به نظر من کلاژی از سبک های مختلف را ارائه می دهد و به نوعی حرکتی ساختارشکنانه دارد. خب خیلی ها ممکن است خوش شان نیاید که به نظر من اهمیتی ندارد. کاری که نامجو کرد حرکت نویی بود و با استقبال هم روبه رو شد که چند دلیل داشت؛ یکی به واسطه ترانه های تیز و هر از گاه تندی که داشت و شکل سبک سنتی را که ارائه می دهد و تلفیقش با موسیقی مدرن، اما مساله مهم این است که نامجو بعد از این چه می خواهد بگوید؟ آیا شعرهای جدیدی می تواند استفاده کند؟ چه نوآوری دیگری در موسیقی اش می خواهد استفاده کند؟ در حالی که همین الان به نظر من موسیقی نامجو در خیلی از قطعاتش تکراری است آن هم به دلیل اینکه سه تار ساز ضعیفی است و به نظر من باید رو به سازهایی بیاورد که قدرت و گستردگی بیشتری داشته باشند.
-نامجو در فیلم «آرامش با دیازپام ۱۰» می گوید اکثر خواننده های مطرح دنیا تکست کارهایشان را خودشان می نویسند و خود او هم این گونه است، آیا به این نظر قائل هستید؟
من قائل به این گفته نیستم و فکر می کنم یک ترانه سرا که کارش سرودن ترانه است خیلی قوی تر و بهتر می تواند به خواننده کمک کند و خواننده هم تمرکز بیشتری روی ملودی و خوانش دارد. ممکن است یک موسیقیدان ترانه سرای خوبی هم باشد اما اینکه بخواهیم این را یک قانون قلمداد کنیم من مخالفم و یک مساله دیگری که در مورد آلبوم ترنج و کارهای نامجو می خواستم بگویم این است که اکثر آثار نامجو کاور موسیقی های غربی هستند و شما اگر داخل آلبوم ترنج را بخوانید اسم گروه هایی که موسیقی آنها کاور شده آنجا نوشته شده است، مثلاً نیروانا و در آلبوم ترنج فکر می کنم دو یا سه قطعه وجود دارد که کاور نیست.
-در مورد کاوه یغمایی کسی که بیشترین قرابت را از نظر شکل موسیقایی به شما دارد چه نظری دارید؟
کاوه موسیقی بسیار خوبی دارد اما ترانه های آثارش اصلاً خوب نیست خصوصاً در آلبوم مترسک. البته این اواخر ترانه های بهتری را انتخاب و اجرا می کند. یک مساله دیگر اینکه صدای کاوه و خوانش کاوه خوانش راک نیست و ادامه کوروش یغمایی است.
-گروه کیوسک؟
خیلی خوب هستند و از لحاظ موسیقی بسیار قدرتمندند اما این گروه هم ضعف خوانندگی دارد و خواننده گروه صدای محدودی دارد و خیلی از تکنیک های صدایی را به دلیل حجم صدا نمی تواند اجرا کند و در خوانش گهگاه به تکرار می رسد.
-شما تا به حال سه کاست منتشر کرده اید. اولین آلبوم شما شهر دل بود با اشعاری از مولانا، چه شد که در ابتدای کار سراغ مولانا رفتید؟
خب من خیلی سال بود مولانا را می خواندم و دوست داشتم اشعاری از مولانا و دیوان شمس را اجرا کنم.
-اشعار مولانا و شیوه اجرای شما شباهت زیبایی در عصیان به هم دارند. هم مولانا در تفکر و طرز شعری اش عصیان را دارد هم صدا و موسیقی شما...
دقیقاً یکی از وجوه اعتراضی شعر مولانا ریتم شعرهای اوست. دقیقاً همان وجهی که در موسیقی راک است و دقیق تر اگر بخواهم بگویم شعر مولانا همراه با موسیقی است و بسیار جای کار و کشف از این دست قابلیت ها را دارد.
-کاست شهر دل در زمان خودش چطور بود، به هر صورت آن روزها شناخته شده نبودید؟ بازخورد اثر در برخورد منتقدها چگونه بود؟
بسیار خوب بود. من هنوز بریده روزنامه هایی که این اثر را جزء سه آلبوم پرفروش سال اعلام کردند را دارم. در جواب بازخوردها باید بگویم آن زمان شروع موسیقی پاپ بود و یک سالی از فعالیت پاپ خوان ها می گذشت و آلبوم های کمی به بازار می آمد و به هر صورت بیشتر و بهتر آثار دیده می شد و یکی از شانس های من این بود که آلبوم ام دیده شد ولی به هر صورت آن آلبوم ضعف زیاد دارد؛ هم ضعف تنظیم، هم ضعف خوانندگی و باید بگویم من آن روزها هنوز خودم را پیدا نکرده بودم.
-آلبوم «پرنده بی پرنده» اثر بعدی شما بود، چه شد که «پرنده بی پرنده» شکل گرفت؟ یک قسمت را توضیح دادید. در مورد پیوندتان با یغما، من می خواهم بدانم نقش شرکت تهیه کننده این اثر- دارینوش- را چطور می بینید؟
بی پرده می گویم خیلی موثر بودند، ایده مشترکی بود که در رابطه بین ما شکل گرفت و برادران معظمی به این اثر خیلی کمک کردند. مثلاً آواز حسین بختیاری در ابتدای لاله زار ایده آنها بود و همین طور دکلمه ها و مهم تر از همه اینها گرفتن مجوز آن آلبوم که واقعاً کار سختی بود و خیلی ها را متعجب کرد. با تلاش دارینوش بود که اولین آلبوم راک با مجوز منتشر شد.
-ترانه های آلبوم پرنده بی پرنده که مدت زیادی را هم در ارشاد گذراند با برچسب سیاه بودن خط نخوردند؟
خب ایراد زیاد گرفته شد، کما اینکه آلبوم یک سال تمام در ارشاد منتظر مجوز ماند و اسم آلبوم دو بار عوض شد؛ اول «غیرمجاز» بود بعد «کپ نکنین» شد و در نهایت با نظر ارشاد ما تصمیم گرفتیم «پرنده بی پرنده» نام بگیرد و این قصه در مورد آلبوم «هیس» هم تکرار شد و «والیوم۱۰» به هیس تغییر نام داد، برای همین من اسم آلبوم آخرم را تا وقتی مجوز نگیرد اعلام نمی کنم.
-آلبوم بعدی شما همان طور که گفتید هیس بود، آیا این آلبوم را تکمیل کننده روش کارهای قبلی تان می دانید؟ آیا ادامه آنهاست و اگر جواب مثبت است چه نوآوری هایی در این آلبوم موسیقی اثر را تکمیل کرد؟
بله، من این کار را ادامه سبک خودم می دانم و تغییرات در گویش هم بسیار دادم و در واقع من در هیس خودم را کاملاً پیدا کردم، ضعف های پرنده بی پرنده را پوشش دادم و در تایید این گفته هم از آلبوم هیس بسیار خوب استقبال شد و فیلم رئیس هم اکرانش به فروش آلبوم من خیلی کمک کرد و در نهایت هم تیتراژ مرگ تدریجی یک رویا بود که اثر تلویزیونی بود و موفقیت این آلبوم را تکمیل کرد.
-در آلبوم هیس از ساز ویولن استفاده کردید که قاعدتاً نباید با موسیقی تو همخوانی داشته باشد، اما در عمل دیدیم که بسیار موفق خودش را نشان داد. در این مورد توضیح بدهید؟
در کارهای قبلی من این ساز استفاده نشده بود و در ترانه شمال هم قرار بود به جای ویولن، کرال خوانده شود یا گیتار بزنیم و هنگام ضبط بود که این تغییر به وجود آمد. من حس می کردم این کار یک چیزی کم دارد. هنگام ضبط اثر از بابک شهرکی خواستم که این پارت را ویولن بزند. رفت و ویولن ایرانی زد. از او خواستم مقداری گام ها را پنتاتونیک بزند یعنی تلفیقی از گام های غربی و ایرانی. یک ساعتی کار کرد روی تلفیق و اثری که شنیدید، تولید شد و به نظر من که بسیار خوب از آب درآمد.
-چطور شد به سینما راه پیدا کردید؟
آقای کیمیایی هنگام تولید سربازهای جمعه کاست پرنده بی پرنده را شنیده بودند و من را خواستند برای نقش یکی از سربازها که در آن زمان همکاری ما اتفاق نیفتاد و هنگام تولید فیلم حکم بود که همکاری ما شروع شد و در حکم من یک سری از کارهای پرنده بی پرنده را اجرا کردم یک ترانه ازthe doors خواندم. برای تیتراژ هم روی ملودی لاله زار ترانه جدیدی را اجرا کردم.
-تجربه کار با مسعود کیمیایی به شما چه چیزهایی اضافه کرد؟
من با کیمیایی سینما را پیدا کردم و تحول مهمی هم بود، دروازه سینما روی من باز شد و کارهای سینمایی من با حکم و مسعود کیمیایی آغاز شد. در گام بعدی در فیلم رئیس بنا شد که ترانه بر اساس فیلمنامه سروده بشود و به نوعی ترانه فیلم را روایت کند که این اتفاق هم افتاد. یغما سر صحنه ها حاضر بود و عکاسی می کرد و بر اساس آنها شعر می گفت و من هم می خواندم.
-از سینما فاصله بگیریم. چگونه شد که به صدا و سیما راه پیدا کردید؟ من در یک مصاحبه قدیمی از شما خواندم که گفته بودید صدا و سیما هم مگر موسیقی راک را به رسمیت می شناسد.
ابتدا باید بگویم موسیقی «مرگ تدریجی یک رویا» موسیقی راک نیست. من در آلبوم هایم کار پاپ دارم، کار پاپ - راک دارم و سافت - راک هم دارم و می شود گفت موسیقی مرگ تدریجی تلفیقی از موسیقی کلاسیک - پاپ و راک است و مولفه هایی از این موسیقی ها در مرگ تدریجی پیدا می شود، در مورد حضورم هم باید بگویم آقای همایونفر با من تماس گرفتند و توضیح سریال را دادند و من هم دوست داشتم با کارن کار کنم و اینکه سریال اثری جدی بود در تصمیم گیری من و اضافه شدنم به مرگ تدریجی موثر بود.
-موزیک کارن همایونفر را روی صدای خودتان چطور دیدید؟
بسیار تجربه خوبی بود، در حال حاضر هم داریم فیلم آقای کرم پور را با هم انجام می دهیم و موزیک آن کار را هم کارن ساخته و کار بسیار خوبی هم شده است.
-در چارچوب صدا و سیما کار کردن چگونه بود؟ این را برای یک خواننده مستقل خوب می دانید؟
بله دلیلی ندارد که مستقل ها در صدا و سیما نخوانند، چون صدا و سیما طرفدار می آورد و کار شما شنیده می شود اما حساسیت در آنجاست که روی چه اثری بخوانید. مهم است جایگاه شما را حفظ کند. من پیشنهادهای زیادی داشتم که به همین دلیل (ضعف اثر) رد کرده ام. در حال حاضر هم یک کار هست با موضوعیت تهران که با آقای خلعتبری کار کرده ام. کار دیگری هم برای تیتراژ فیلم «گام های معلق» به کارگردانی شهرام شاه حسینی خوانده ام که براساس طرحی از مسعود کیمیایی است.
-در حال حاضر در کدام پروژه های سینمایی حضور دارید؟
در فیلم مهدی کرم پور با عنوان «تهران سیم آخر» بازی داشتم که در این فیلم من خواننده و سرپرست یک گروه موسیقی ام و داستان این فیلم هم حول و حوش من و این گروه می گردد و باید بگویم تجربه زیبایی است و در عین حال سخت، بازی کردن، دیالوگ گفتن و در مقابل دیگری نقشی را ایفا کردن تجربه جدیدی بود که بسیار از انجامش لذت می بردم. همچنین در فیلم گندم به کارگردانی رضا خاکی هم نقش یک خواننده را قرار است بازی کنم که هنوز در مرحله پیش تولید قرار دارد.
-تیتراژ یا ترانه فیلم دیگر را هم اجرا کرده اید؟
بله در فیلم «چهره به چهره» آقای علی ژکان ترانه «دنیای وارونه» را اجرا کرده ام که قرار است بعد از محرم و صفر اکران شود.
-به عنوان بازیگر هم در سینما افقی را پیش رویتان در نظر دارید؟
خیر، چون سرمایه گذاری در این بخش قصد ندارم انجام بدهم، و اگر نقش پیشنهادی در مورد موسیقی باشد و مورد پسندم قرار گیرد، بازی خواهم کرد وگرنه به خواندن ترانه و تیتراژ در سینما بسنده می کنم.
-آیا کلیپی هم در دست تهیه دارید؟
بله، در حال حاضر شش تا از ترانه ها را آقای اوجی مدیر برنامه هایم در نظر گرفته اند که قرار است با کارگردانی ایشان ساخته شود و مجوز تولیدشان هم دریافت شده است؛ ترانه برج، ترانه کارتون، ترانه لاله زار، ترانه کافه نادری و... که قرار است در قالب یک بسته تصویری منتشر بشوند.
-آلبوم بعدی شما کی منتشر می شود؟ کما اینکه در کنسرت اخیر دو آهنگ آن را اجرا کردید.
در مورد زمان انتشار نمی شود پیش بینی کرد اما شاید تا عید توسط شرکت دارینوش منتشر شود. آلبوم جدید شامل ۱۰ آهنگ است که ترانه ها مال یغما گلرویی است، تنظیم اثر بهروز پایگان است و آهنگساز هم خودم هستم. همان طور که اشاره کردید دو ترانه آلبوم اخیر که در کنسرت اجرا کردم هم در این آلبوم جا دارد؛ یکی ترانه «نگران خودمم» و دیگری ترانه «خلیج فارس». ضمن آنکه قرار است در یک آهنگ هم کارلوس سانتانا، گیتاریست بزرگ دنیا، حضور داشته باشد که آهنگ تولیدی توسط آقای اوجی برای مدیر برنامه های ایشان ارسال شد و ایشان شنید و قبول کرد گیتار این آهنگ را اجرا کند، در حال حاضر هم منتظر اجرای ایشان هستیم که اگر تا زمان انتشار به دست ما برسد با گیتار ایشان آلبوم اخیرم منتشر می شود.
-به عنوان سوال آخر شعور شعری و شعرشناسی خواننده و آهنگساز را در موفقیت یک اثر چگونه ارزیابی می کنید؟
بسیار مهم است. ترانه به نظر من ستون یک اثر موسیقایی است و اگر این ستون درست نباشد شما بهترین صدا و آهنگسازی و تنظیم را هم که داشته باشید به کارتان نخواهد آمد.
-آیا آواز و نوازندگی را به صورت آکادمیک آموختید؟
نه، من رشته تحصیلی ام مهندسی چوب و کاغذ بوده و در زمینه موسیقی تجربه ها و فعالیت هایم حاصل کار امروز من است. تنها دوره رسمی یادگیری من دوره آموزش سلفژ با آقای خانه آباد از خوانندگان ارکستر سمفونیک تهران بود، آن هم بسیار محدود و در اوایل دهه ۷۰. تکنیک های صدای من و افکت های آوایی من حاصل تجربه ها و آزمون و خطاهای من در مرور زمان است.
-ساز تخصصی شما چیست و قدرت نوازندگی خودتان را چقدر ارزیابی می کنید؟
ساز تخصصی من گیتار الکتریک است و در مورد سوال دوم شما باید بگویم قدرت نوازندگی من زیاد نیست. گیتار الکتریک کاست پرنده بی پرنده را محسن مرشد زده، ولی در کاست هیس خودم قطعات لید را اجرا کرده ام، اما در آلبوم جدیدم قرار است از نوازندگان حرفه یی تر استفاده کنم. در واقع من حساسیتی در مورد اینکه حتماً باید خودم ساز بزنم، ندارم مثلاً در مورد کاست هیس من تنظیم را خودم انجام دادم و گیتارهایی هم که زدم به صورتی بوده که خودم را راضی می کرده اما در اینکه خالی از اشکال هستند، ادعایی ندارم.
-یکی از نقدها به موسیقی شما این است که آکوردهای پاپ را با خوانش راک اجرا می کنید، در این مورد توضیحی دارید؟
در این مورد باید بگویم در دنیا یکسری آکوردهای ماژور هست که در موسیقی راک دنیا متداول است و همه از این آکوردها استفاده می کنند و من آنها را دوست ندارم. من آکوردهای مینور را می پسندم و نظرم این است که این آکوردها به موسیقی مشرق زمین نزدیک تر است و همخوانی بیشتری با ذهن ایرانی دارد.
-بسیار خب بر اساس تجربه خودتان تعریفی از راک ایرانی ارائه بدهید.
ببینید تعریفی به آن معنا وجود ندارد. در واقع ما تجربه هایی مشابه آثار من پیش از این نداشتیم.
- شما برای ایرانیزه کردن موسیقی راک که سرچشمه غربی دارد چه کردید، چه مولفه هایی را لحاظ قرار دادید؟
برای ایانیزه کردن این نوع موسیقی بخش مهمی را که می شود نام برد، ترانه آثار بوده است. بخش دیگر تنظیم آثار و بخش دیگر ملودی اثر، ملودی شرقی بر اساس گام مینور نوشته شده در حالی که اکثر گروه ها یا افرادی که در ایران کار می کنند همان آکوردهای ماژور را که سرچشمه غربی دارند، استفاده می کنند ولی من سلیقه و نگاهم برای راک ایرانی استفاده از آکوردهای مینور است.
-چه افق دیدی نسبت به موسیقی راک و خصوصاً راک ایرانی دارید؟
در این چند سال خیلی شنونده این نوع موسیقی زیاد شده و نسبت به چند سال پیش استقبال مردم از این نوع موسیقی به سرعت در حال پیشرفت است و من به این پیشرفت بسیار خوشبین هستم.
-آیا شما به فکر تربیت افرادی بر اساس نظریات تان در این نوع موسیقی هستید؟ یعنی الان که سه آلبوم کار کردید خواننده شناخته شده یی هستید و طرفداران خودتان را دارید، آیا به این فکر افتادید؟ از این جهت این سوال را می پرسم که اگر چند سال دیگر پشت سرتان را نگاه بکنید خودتان تنها هستید یا دیگرانی هم همدوش شما هستند؟
من برای خودم چنین رسالتی را قائل نیستم و جایگاه من هم اجازه چنین کاری را به من نمی دهد.در حال حاضر من کار خودم را انجام می دهم، شاگردهایی دارم ولی اینکه استعداد شگرف یا انسان متفکری را ببینم که قدرت ادامه این راه را داشته باشد، خیر، خودم تنها هستم.
-این تنهایی آزاردهنده نیست؟ اینکه در مسیری تنها خودتان هستید و پشتیبان یا همراهی ندارید؟
نه، من به این تنهایی عادت دارم و صادقانه می گویم از تنهایی لذت می برم چون می توانم همیشه تک باشم البته این تک بودن آسیب های خودش را هم به همراه دارد، البته شاید این تصور شما هم اشتباه باشد و در این مسیر افراد دیگری هم باشند که مستقل و جدا از من خوب فعالیت می کنند و آنها هم افق های خودشان را پیش رو دارند حالا مجوز ندارند یا به قولی زیرزمینی هستند، اما وجود دارند و من این احساس را ندارم که تنها در این مسیرم. حالا جایگاه ها با هم متفاوت است به واسطه خیلی شرایط.
-در مورد این شرایط بیشتر توضیح بدهید.چه اتفاقی برای شما افتاد و چه مسیری را برای رسیدن به جایگاه امروزتان طی کردید؟
خب خیلی شرایط بوده یکی از آنها اینکه من با مجوز کار کردم و برای مجوز داشتنم هم پافشاری کردم و خیلی هم سختی کشیدم .خیلی چیزها را برای به دست آوردن خیلی چیزها از دست دادم، این شرایط آسانی نبوده خیلی ها تاب نیاوردند مسیر سخت مجوزدار شدن را، مثل گروه اوهام مثل گروه کیوسک مثل کاوه یغمایی.دلیل بعدی اینکه من سینما را تجربه کردم و به واسطه سینما، تبلیغات سینما و طرفداران سینما را دارم که اینها هم راحت به دست نیامده.شرایط فیزیکی من،کاریزما و تنالیته صدا و موسیقی که سراغ نوستالژیای مخاطب می رود، کارهای فانتزی من و کارهای سنگینی که توانسته از هر دسته یی برای من مخاطبی تولید کند همچنین کار کردن با آدم هایی که کارنامه موفقی داشته اند مثلاً در نشر آلبوم هایم با شرکت دارینوش، در کارهای سینمایی ام با مسعود کیمیایی، در انتخاب ترانه هایم با یغما گلرویی و... و همه اینها و خیلی دلایل دیگر می تواند سر منشاء تفاوت جایگاه امروز من با دیگران باشد و باید سرخوشانه اعتراف کنم برای این جایگاه جسورانه و سرسختانه تلاش و مبارزه کرده ام.
-در مورد نوستالژی خوانی شما یا همان آهنگ های معروف کافه نادری، لاله زار، شمال و... برای مخاطبان مورد منظور شما پارادوکس جالبی اتفاق می افتد، یعنی ترانه آهنگ های شما برای آدم هایی که کافه نادری را تجربه کرده اند،از لاله زار خاطره دارند و... حس نزدیک و صمیمی دارد اما موسیقی شما با دنیای ذهنی این افراد که تو ای پری کجایی و گلنار و از این دست آهنگ ها را شنیده اند خیلی فاصله دارد، آیا با افرادی از این دست برخورد کردید که از شما بخواهند ترانه ها را با ملودی ذهنی آنها اجرا کنید؟
بله، بوده و من هم جوابم مشخص بوده، اما جالب است که برایتان بگویم خیلی ها هم این موسیقی را مثل زنگاری می دانستند که از پس گذشت سال ها بر خاطرات شان نقش بسته و دنیای ذهنی شان را به موسیقی که من می خوانم پیوند داده، هر دو گروه را من تجربه کرده ام و چیزی که مهم است این نکته می تواند باشد که من برای انسان امروزی این موسیقی را اجرا می کنم.
-خب این سوال برای من همیشه در مورد شما وجود داشته که چرا گروه ندارید یعنی ما به تاریخچه این موسیقی که نگاه می کنیم می بینیم مهم ترین شاخص های این موسیقی گروه داشته اند و قائم به فرد نبودند یعنی به شکلی اندیشه به عنوان بخش مهم این موسیقی حاصل تفکر یک گروه بود مثل پینک فلوید، چرا شما تشکیل گروه نمی دهید؟
ببینید دلیل دارد در ایران نمی شود کارگروهی کرد چون یک گروه که تشکیل می شود باید ساپورت مالی بشود. گروه نمی تواند به تولید یک آلبوم آن هم بعد از دو سال قناعت کند. افراد گروه هزینه دارند. چه کسی باید این افراد را ساپورت مالی بکند. به دلیل اینکه ساپورتی وجود ندارد افراد گروه مجبور می شوند در گروه های دیگر با افراد دیگر در اجراهای دیگر شرکت کنند که با این تعریف دیگر گروه معنایی ندارد، اما در کشورهای دیگر قصه فرق می کند، گروه یک آلبوم منتشر می کند و به اندازه ۱۰ سال تامین مالی می شود. کنسرت های پی درپی و مختلف دارند. از تبلیغات درآمد کسب می کنند و خیلی موارد دیگر. یک ستاره راک در کشورهای دیگر یعنی میلیاردر، محافظ دارد و با لیموزین تردد می کند و اینها تفاوت ماست مثلاً من از کدام منبع درآمد هزینه افراد گروه فرضی ام را تامین کنم.
البته من هم برای خودم تعریفی از گروه دارم. گروه من شامل من و یغما گلرویی است حالا ممکن است یک تنظیم کننده یی مثل کارن همایونفر به ما اضافه شود و یک مثلث تشکیل شود، به نظر من در حد مثلث کار گروهی در ایران جواب می دهد اما بیشتر نه.
-صحبت از یغما گلرویی ترانه سرای آلبوم های شما شد، شما و یغما کجا به هم رسیدید و با هم گره خوردید؟
زمانی که من آلبوم شهر دل را کار می کردم یکی از نوازنده های من با شرکت دارینوش در تماس بود. به وسیله او من با برادران معظمی آشنا شدم و به وسیله آنها ارتباط من با یغما آغاز شد، البته من قبل از دیدار با یغما چند تا از ترانه های یغما را کار کرده بودم. پس از آشنایی ما، یغما کارها را شنید و سبک و صدای من را پسندید من هم که جنس تصاویر و سختی کلمات یغما را دوست داشتم... و این ابتدای داستان عاشقانه ما بود.
-آیا جهان بینی یغما در شعر و ترانه های اجتماعی اش با نگاهی که ما از شما به عنوان یک خواننده اجتماعی داریم یکی از دلایل محکم این همکاری طولانی است؟
به نکته مهمی اشاره کردید بله، دقیقاً این همکاری منبعث از این طرز نگاه به جامعه است.
-چرا دغدغه ترانه اجتماعی دارید؟
چون یکی از مولفه های موسیقی راک نگاه اجتماعی است.
-مسلماً شما به خاطر این مولفه موسیقی راک سراغ اجتماعی خواندن نرفتید. من دنبال دلیل درونی این کشش هستم.
من دغدغه نگاه و کنش اجتماعی را همیشه داشته ام. وقتی در خیابان راه می روم مشکلات مردم من را متاثر می کند. من وقتی ترانه برج را انتخاب می کنم دلیلش این است زمانی که در خانه نشسته ام و می بینم روبه روی خانه من برج ۱۴ طبقه می سازند و نور آفتاب را از من می گیرند به سراغ آن شعر می روم، چون وظیفه و کار من این است که به این حرکت غیرانسانی اعتراض کنم.
سازنده آن برج حق دریغ نور را از من ندارد و زمانی که ارگانی نیست که به این آدم بفهماند اجازه این کار را ندارد من به حرکت در می آیم برای اعتراض به گرفتن حق شهروندی ام، یا وقتی لاله زار را می خوانم برای کسانی می خوانم که این خیابان تمام خاطره هایشان بوده و هست و حالا این خاطره و این دلیل زندگی را از آنها گرفته اند و مهم ترین مرکز فرهنگی ایران به بورس آباژور و لوستر و لامپ تبدیل شده است.
-ترانه های یغما گلرویی از کلمات و تصاویر سختی آکنده است که خیلی ها را از ترانه های یغما فراری می دهد چه شد شما این کلمات را پسندیدید؟
یغما به نظر من بهترین ترانه سرای بعد از انقلاب است و دلیل آن هم حجم کاری و تنوع کاری است که در کنار توانایی ادبی دارد. من کلمات یغما را دوست دارم. سختی این کلام با ذهنیت و صدای من همخوانی بسیاری دارد و می شود گفت متفاوت از دیگران است.
-شما دغدغه متفاوت بودن دارید؟
بله، دارم. کلام یغما به من این کمک را می کند. واژه های یغما دم دستی نیست. ممکن است برای یک آلبوم موسیقی مناسب هم نباشد چون مردم دیرتر با واژه ها و کلام آلبوم ارتباط برقرار می کنند و ترانه ها را حفظ نمی شوند اما خوبی این هم در جایی است که شما هر بار کاست را می شنوید حرف جدیدی را می یابید که تا دیروز به آن توجه نکرده بودید.
-در حال حاضر غیر از شما چندین نفر دیگر هستند که موسیقی اجتماعی را دنبال می کنند یا شکل اجرایی متفاوتی را دنبال می کنند، دوست دارم نظرتان را در مورد این آدم ها بدانم. با محسن نامجو شروع می کنم. به نظر شما سبک نامجو چیست؟
به نظر من کلاژی از سبک های مختلف را ارائه می دهد و به نوعی حرکتی ساختارشکنانه دارد. خب خیلی ها ممکن است خوش شان نیاید که به نظر من اهمیتی ندارد. کاری که نامجو کرد حرکت نویی بود و با استقبال هم روبه رو شد که چند دلیل داشت؛ یکی به واسطه ترانه های تیز و هر از گاه تندی که داشت و شکل سبک سنتی را که ارائه می دهد و تلفیقش با موسیقی مدرن، اما مساله مهم این است که نامجو بعد از این چه می خواهد بگوید؟ آیا شعرهای جدیدی می تواند استفاده کند؟ چه نوآوری دیگری در موسیقی اش می خواهد استفاده کند؟ در حالی که همین الان به نظر من موسیقی نامجو در خیلی از قطعاتش تکراری است آن هم به دلیل اینکه سه تار ساز ضعیفی است و به نظر من باید رو به سازهایی بیاورد که قدرت و گستردگی بیشتری داشته باشند.
-نامجو در فیلم «آرامش با دیازپام ۱۰» می گوید اکثر خواننده های مطرح دنیا تکست کارهایشان را خودشان می نویسند و خود او هم این گونه است، آیا به این نظر قائل هستید؟
من قائل به این گفته نیستم و فکر می کنم یک ترانه سرا که کارش سرودن ترانه است خیلی قوی تر و بهتر می تواند به خواننده کمک کند و خواننده هم تمرکز بیشتری روی ملودی و خوانش دارد. ممکن است یک موسیقیدان ترانه سرای خوبی هم باشد اما اینکه بخواهیم این را یک قانون قلمداد کنیم من مخالفم و یک مساله دیگری که در مورد آلبوم ترنج و کارهای نامجو می خواستم بگویم این است که اکثر آثار نامجو کاور موسیقی های غربی هستند و شما اگر داخل آلبوم ترنج را بخوانید اسم گروه هایی که موسیقی آنها کاور شده آنجا نوشته شده است، مثلاً نیروانا و در آلبوم ترنج فکر می کنم دو یا سه قطعه وجود دارد که کاور نیست.
-در مورد کاوه یغمایی کسی که بیشترین قرابت را از نظر شکل موسیقایی به شما دارد چه نظری دارید؟
کاوه موسیقی بسیار خوبی دارد اما ترانه های آثارش اصلاً خوب نیست خصوصاً در آلبوم مترسک. البته این اواخر ترانه های بهتری را انتخاب و اجرا می کند. یک مساله دیگر اینکه صدای کاوه و خوانش کاوه خوانش راک نیست و ادامه کوروش یغمایی است.
-گروه کیوسک؟
خیلی خوب هستند و از لحاظ موسیقی بسیار قدرتمندند اما این گروه هم ضعف خوانندگی دارد و خواننده گروه صدای محدودی دارد و خیلی از تکنیک های صدایی را به دلیل حجم صدا نمی تواند اجرا کند و در خوانش گهگاه به تکرار می رسد.
-شما تا به حال سه کاست منتشر کرده اید. اولین آلبوم شما شهر دل بود با اشعاری از مولانا، چه شد که در ابتدای کار سراغ مولانا رفتید؟
خب من خیلی سال بود مولانا را می خواندم و دوست داشتم اشعاری از مولانا و دیوان شمس را اجرا کنم.
-اشعار مولانا و شیوه اجرای شما شباهت زیبایی در عصیان به هم دارند. هم مولانا در تفکر و طرز شعری اش عصیان را دارد هم صدا و موسیقی شما...
دقیقاً یکی از وجوه اعتراضی شعر مولانا ریتم شعرهای اوست. دقیقاً همان وجهی که در موسیقی راک است و دقیق تر اگر بخواهم بگویم شعر مولانا همراه با موسیقی است و بسیار جای کار و کشف از این دست قابلیت ها را دارد.
-کاست شهر دل در زمان خودش چطور بود، به هر صورت آن روزها شناخته شده نبودید؟ بازخورد اثر در برخورد منتقدها چگونه بود؟
بسیار خوب بود. من هنوز بریده روزنامه هایی که این اثر را جزء سه آلبوم پرفروش سال اعلام کردند را دارم. در جواب بازخوردها باید بگویم آن زمان شروع موسیقی پاپ بود و یک سالی از فعالیت پاپ خوان ها می گذشت و آلبوم های کمی به بازار می آمد و به هر صورت بیشتر و بهتر آثار دیده می شد و یکی از شانس های من این بود که آلبوم ام دیده شد ولی به هر صورت آن آلبوم ضعف زیاد دارد؛ هم ضعف تنظیم، هم ضعف خوانندگی و باید بگویم من آن روزها هنوز خودم را پیدا نکرده بودم.
-آلبوم «پرنده بی پرنده» اثر بعدی شما بود، چه شد که «پرنده بی پرنده» شکل گرفت؟ یک قسمت را توضیح دادید. در مورد پیوندتان با یغما، من می خواهم بدانم نقش شرکت تهیه کننده این اثر- دارینوش- را چطور می بینید؟
بی پرده می گویم خیلی موثر بودند، ایده مشترکی بود که در رابطه بین ما شکل گرفت و برادران معظمی به این اثر خیلی کمک کردند. مثلاً آواز حسین بختیاری در ابتدای لاله زار ایده آنها بود و همین طور دکلمه ها و مهم تر از همه اینها گرفتن مجوز آن آلبوم که واقعاً کار سختی بود و خیلی ها را متعجب کرد. با تلاش دارینوش بود که اولین آلبوم راک با مجوز منتشر شد.
-ترانه های آلبوم پرنده بی پرنده که مدت زیادی را هم در ارشاد گذراند با برچسب سیاه بودن خط نخوردند؟
خب ایراد زیاد گرفته شد، کما اینکه آلبوم یک سال تمام در ارشاد منتظر مجوز ماند و اسم آلبوم دو بار عوض شد؛ اول «غیرمجاز» بود بعد «کپ نکنین» شد و در نهایت با نظر ارشاد ما تصمیم گرفتیم «پرنده بی پرنده» نام بگیرد و این قصه در مورد آلبوم «هیس» هم تکرار شد و «والیوم۱۰» به هیس تغییر نام داد، برای همین من اسم آلبوم آخرم را تا وقتی مجوز نگیرد اعلام نمی کنم.
-آلبوم بعدی شما همان طور که گفتید هیس بود، آیا این آلبوم را تکمیل کننده روش کارهای قبلی تان می دانید؟ آیا ادامه آنهاست و اگر جواب مثبت است چه نوآوری هایی در این آلبوم موسیقی اثر را تکمیل کرد؟
بله، من این کار را ادامه سبک خودم می دانم و تغییرات در گویش هم بسیار دادم و در واقع من در هیس خودم را کاملاً پیدا کردم، ضعف های پرنده بی پرنده را پوشش دادم و در تایید این گفته هم از آلبوم هیس بسیار خوب استقبال شد و فیلم رئیس هم اکرانش به فروش آلبوم من خیلی کمک کرد و در نهایت هم تیتراژ مرگ تدریجی یک رویا بود که اثر تلویزیونی بود و موفقیت این آلبوم را تکمیل کرد.
-در آلبوم هیس از ساز ویولن استفاده کردید که قاعدتاً نباید با موسیقی تو همخوانی داشته باشد، اما در عمل دیدیم که بسیار موفق خودش را نشان داد. در این مورد توضیح بدهید؟
در کارهای قبلی من این ساز استفاده نشده بود و در ترانه شمال هم قرار بود به جای ویولن، کرال خوانده شود یا گیتار بزنیم و هنگام ضبط بود که این تغییر به وجود آمد. من حس می کردم این کار یک چیزی کم دارد. هنگام ضبط اثر از بابک شهرکی خواستم که این پارت را ویولن بزند. رفت و ویولن ایرانی زد. از او خواستم مقداری گام ها را پنتاتونیک بزند یعنی تلفیقی از گام های غربی و ایرانی. یک ساعتی کار کرد روی تلفیق و اثری که شنیدید، تولید شد و به نظر من که بسیار خوب از آب درآمد.
-چطور شد به سینما راه پیدا کردید؟
آقای کیمیایی هنگام تولید سربازهای جمعه کاست پرنده بی پرنده را شنیده بودند و من را خواستند برای نقش یکی از سربازها که در آن زمان همکاری ما اتفاق نیفتاد و هنگام تولید فیلم حکم بود که همکاری ما شروع شد و در حکم من یک سری از کارهای پرنده بی پرنده را اجرا کردم یک ترانه ازthe doors خواندم. برای تیتراژ هم روی ملودی لاله زار ترانه جدیدی را اجرا کردم.
-تجربه کار با مسعود کیمیایی به شما چه چیزهایی اضافه کرد؟
من با کیمیایی سینما را پیدا کردم و تحول مهمی هم بود، دروازه سینما روی من باز شد و کارهای سینمایی من با حکم و مسعود کیمیایی آغاز شد. در گام بعدی در فیلم رئیس بنا شد که ترانه بر اساس فیلمنامه سروده بشود و به نوعی ترانه فیلم را روایت کند که این اتفاق هم افتاد. یغما سر صحنه ها حاضر بود و عکاسی می کرد و بر اساس آنها شعر می گفت و من هم می خواندم.
-از سینما فاصله بگیریم. چگونه شد که به صدا و سیما راه پیدا کردید؟ من در یک مصاحبه قدیمی از شما خواندم که گفته بودید صدا و سیما هم مگر موسیقی راک را به رسمیت می شناسد.
ابتدا باید بگویم موسیقی «مرگ تدریجی یک رویا» موسیقی راک نیست. من در آلبوم هایم کار پاپ دارم، کار پاپ - راک دارم و سافت - راک هم دارم و می شود گفت موسیقی مرگ تدریجی تلفیقی از موسیقی کلاسیک - پاپ و راک است و مولفه هایی از این موسیقی ها در مرگ تدریجی پیدا می شود، در مورد حضورم هم باید بگویم آقای همایونفر با من تماس گرفتند و توضیح سریال را دادند و من هم دوست داشتم با کارن کار کنم و اینکه سریال اثری جدی بود در تصمیم گیری من و اضافه شدنم به مرگ تدریجی موثر بود.
-موزیک کارن همایونفر را روی صدای خودتان چطور دیدید؟
بسیار تجربه خوبی بود، در حال حاضر هم داریم فیلم آقای کرم پور را با هم انجام می دهیم و موزیک آن کار را هم کارن ساخته و کار بسیار خوبی هم شده است.
-در چارچوب صدا و سیما کار کردن چگونه بود؟ این را برای یک خواننده مستقل خوب می دانید؟
بله دلیلی ندارد که مستقل ها در صدا و سیما نخوانند، چون صدا و سیما طرفدار می آورد و کار شما شنیده می شود اما حساسیت در آنجاست که روی چه اثری بخوانید. مهم است جایگاه شما را حفظ کند. من پیشنهادهای زیادی داشتم که به همین دلیل (ضعف اثر) رد کرده ام. در حال حاضر هم یک کار هست با موضوعیت تهران که با آقای خلعتبری کار کرده ام. کار دیگری هم برای تیتراژ فیلم «گام های معلق» به کارگردانی شهرام شاه حسینی خوانده ام که براساس طرحی از مسعود کیمیایی است.
-در حال حاضر در کدام پروژه های سینمایی حضور دارید؟
در فیلم مهدی کرم پور با عنوان «تهران سیم آخر» بازی داشتم که در این فیلم من خواننده و سرپرست یک گروه موسیقی ام و داستان این فیلم هم حول و حوش من و این گروه می گردد و باید بگویم تجربه زیبایی است و در عین حال سخت، بازی کردن، دیالوگ گفتن و در مقابل دیگری نقشی را ایفا کردن تجربه جدیدی بود که بسیار از انجامش لذت می بردم. همچنین در فیلم گندم به کارگردانی رضا خاکی هم نقش یک خواننده را قرار است بازی کنم که هنوز در مرحله پیش تولید قرار دارد.
-تیتراژ یا ترانه فیلم دیگر را هم اجرا کرده اید؟
بله در فیلم «چهره به چهره» آقای علی ژکان ترانه «دنیای وارونه» را اجرا کرده ام که قرار است بعد از محرم و صفر اکران شود.
-به عنوان بازیگر هم در سینما افقی را پیش رویتان در نظر دارید؟
خیر، چون سرمایه گذاری در این بخش قصد ندارم انجام بدهم، و اگر نقش پیشنهادی در مورد موسیقی باشد و مورد پسندم قرار گیرد، بازی خواهم کرد وگرنه به خواندن ترانه و تیتراژ در سینما بسنده می کنم.
-آیا کلیپی هم در دست تهیه دارید؟
بله، در حال حاضر شش تا از ترانه ها را آقای اوجی مدیر برنامه هایم در نظر گرفته اند که قرار است با کارگردانی ایشان ساخته شود و مجوز تولیدشان هم دریافت شده است؛ ترانه برج، ترانه کارتون، ترانه لاله زار، ترانه کافه نادری و... که قرار است در قالب یک بسته تصویری منتشر بشوند.
-آلبوم بعدی شما کی منتشر می شود؟ کما اینکه در کنسرت اخیر دو آهنگ آن را اجرا کردید.
در مورد زمان انتشار نمی شود پیش بینی کرد اما شاید تا عید توسط شرکت دارینوش منتشر شود. آلبوم جدید شامل ۱۰ آهنگ است که ترانه ها مال یغما گلرویی است، تنظیم اثر بهروز پایگان است و آهنگساز هم خودم هستم. همان طور که اشاره کردید دو ترانه آلبوم اخیر که در کنسرت اجرا کردم هم در این آلبوم جا دارد؛ یکی ترانه «نگران خودمم» و دیگری ترانه «خلیج فارس». ضمن آنکه قرار است در یک آهنگ هم کارلوس سانتانا، گیتاریست بزرگ دنیا، حضور داشته باشد که آهنگ تولیدی توسط آقای اوجی برای مدیر برنامه های ایشان ارسال شد و ایشان شنید و قبول کرد گیتار این آهنگ را اجرا کند، در حال حاضر هم منتظر اجرای ایشان هستیم که اگر تا زمان انتشار به دست ما برسد با گیتار ایشان آلبوم اخیرم منتشر می شود.
-به عنوان سوال آخر شعور شعری و شعرشناسی خواننده و آهنگساز را در موفقیت یک اثر چگونه ارزیابی می کنید؟
بسیار مهم است. ترانه به نظر من ستون یک اثر موسیقایی است و اگر این ستون درست نباشد شما بهترین صدا و آهنگسازی و تنظیم را هم که داشته باشید به کارتان نخواهد آمد.
با تشکر از بازدید شما
منبع : www.aftab.ir
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۸۷ ساعت 1:54 توسط ساوا
|